امروز چهلمین روز پر کشیدن محمد عزیز هست.
چهل روز پیش حوالی ساعت شانزده و چهل دقیقه در حالیکه سه سال و دو ماه داشت جلو چشمم پرپر شد. در این چهل روز غم انگیز هنوز آخرین شیرین زبانی ها، صحنه تصادف، جسم بی جان و... در ذهنم مرور میشه. به یاد آخرین نفس هایش:
« داغ جگر سوز »
نفس بابا نفست بالا نمیاد
شرمنده ام من تا ابد ای داد بیداد
قربون چشمای قشنگ تو عزیزم
نمیخوام بعد رفتنت اشکی بریزم
چیکار کنم با این دل پر غصه و غم
صورت ماهت باباجون نمیره یادم
یه آه جانسوز همیشه همراهمونه
که همه ی وجودمونو میسوزونه
چراغ خونمون چرا گشتی تو خاموش
تو دامن زهرا نکن ما رو فراموش
محمد بابا بشم قربون چشمات
دلتنگتیم همه، تو خونه خالیه جات
هر گوشه خونه پر از خاطره هاته
بازی و شیرین کاری بچگی هاته
صفای خونه شادی رفته از تو خونه
بابا خیلی دوستت داریم خدا میدونه
از وقت پرکشیدنت تو آسمونا
آرامشی نمونده توی خونه ما
تو راه حرم کریمه پر کشیدی
حال بابا رو بعد رفتنت ندیدی
صد بار مردم بس که اون لحظه زدم داد
وقتی دیدم کاری زدستم برنمیاد
دنیا خراب شد انگاری روی سر من
وقتی که گفتن جون دادی تاج سر من
رفیق نیمه راه نبودی تو عزیزم
نمیتونستم بی تو از جا بر بخیزم
شرمنده ام هستی من صد ناله و آه
تقدیر ما اینجوری بود الحمدلله
پر بکشی جلو چشم تا آسمونا
یه خراش هم نیفته روی تن بابا
چه سخته نفس کشیدن بعد تو بابا
شرمنده ام که زنده ام بعد تو بابا
دلخوشی ام کاشکی به جات من رفته بودم
خزون شدنتو گلم ندیده بودم
بدون تو دنیا برام تیره و تاره
از در و دیوار انگاری غصه میباره
ولی ما نمیدونیم حکمت خدا رو
فقط خودش میدونه مصلحت ما رو
راضی باید باشیم به تقدیر الهی
امتحان میکنه ما رو اینجوری گاهی
نمیشه تقدیر خدا رو جابجا کرد
وسوسه های شیطونو باید رها کرد
خدا میگه: خدا منم، تو بندگی کن
توکلت به من باشه و زندگی کن
خودم مقدر میکنم بهترینا رو
با یاد من زنده نگه دارید دلا رو
از صبر و نماز همیشه کمک بگیرید
سرزنش دشمنا رو به دل نگیرید
بابا اگه صبور نباشیم ما در این داغ
نصیب ما نمیشه غیر از سوز فراغ
ان کنت باکیا یعنی گریه همیشه
اگه برا حسین باشه قیمتی میشه
یعنی باید هدف بدیم به گریه هامون
تا ارزش پیدا بکنه این ناله هامون
با همه این ها باباجون سخته فراغت
بابابزرگ هنوزم میگیره سراغت
نمیدونه تو خیلی وقته تو بهشتی
ما رو با داغ رفتنت تنها گذشتی
دلخوشیمون حالا به عکست توی قابه
یا دیدن چهره ماهت توی خوابه
محرومم از بوسه به صورت لطیفت
بغل گرفتنت با اون جسم ظریفت
مسافر بهشت، خدا باشه نگهدار
زنده میمونیم فقط به امید دیدار
بگیر با اون دستای کوچیک دست ما رو
مهربونم دعا بکن همیشه ما رو
دعا بکن که مادر از غصه نمیره
دلبستگیت به مادر رو یادم نمیره
یادته عزیز دلم قصه مادر
برات میگفت همیشه از علی اصغر
هم درد رباب شده اما حالا مادر
تو شدی علی اصغر قصه مادر
هیچکی خبر نداره از داغ دل او
خدا میدونه قصه پر غصه او
دعا بکن پیش خدا شیرین زبونم
بعد تو خیلی توی این دنیا نمونم
بیام پیشت ببوسم اون صورت ماهت
برا همیشه بمونم بابا کنارت
دعا بکن عزیز من همیشه هر جا
برسونه زودی خدا ظهور آقا
رهبرمونو دعا کن به حق زهرا
برسونه این پرچمو به دست آقا
برا داداشا دعا کن دردونه من
از فتنه این زمونه مصون بمونن
تا حالا ماها دست تو رو می گرفتیم
حالا تو بگیر دست ما رو که نیفتیم
زمین نخوریم عزیزم مواظبون باش
هوامونو بابا از اون بالا داشته باش
مسافر بهشت خدا پشت و پناهت
وعده ما باشه قیامت در کنارت